هیئت محبان حضرت رقیه(س) کرمان


اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

هیئت محبان حضرت رقیه(س) کرمان

این وبلاگ با هدف ارائه مطالب ناب مذهبی، دینی، اعلام برنامه ها و مراسمات هیئت و بارویکرد زمینه سازی ظهور اقدام به فعالیت نموده است. مطالب زیبا و خواندنی را در این وبلاگ ببینید...

جستجو


موضوعات

  • همه
  • آشنایی با دختر آفتاب حضرت رقیه(س)
  • آشنایی با ستارگان شهید
  • بدون موضوع
  • تصاویر و عکس های فعالیت های هیئت
  • طب اسلامی
  • فعالیت های هیئت
  • مداحی و صوت های ناب مذهبی

  •   فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
  • RSS چیست؟
     
       
      میثاق نامه    

    رقیه جان! آن زمان که در صحرای نینوا بر بلندی منتظر بازگشت پدر غریبت

    حسین، عموی رشیدت عباس و برادر دلیرت علی اکبر بودی من نبودم؛ اما

    اکنون که قصه های شبانه مادرم با غربت تو آمیخته می شود و اشک

    های پدرم آرامبخش جان اوست، من نیز ندیده دلباخته بانویی شده ام که

    می گویند با دستانی کوچک گره های بزرگ باز می کند.

    من با تو بیعت کرده و میثاق میبندم که تا قیام منتقم آل الله در راه حق و

    برپایی ظهورش و همچنین رساندن پیام عاشورا بعد از 1400 سال همچون

    عمه ات زینب (س) از جان و دل مایه گذاشته تا در قیامت مورد شفاعت

    یاس 3 ساله حسین قرار گیرم.

     

    موضوعات: آشنایی با دختر آفتاب حضرت رقیه(س)  لینک ثابت [پنجشنبه 1397-08-03] [ 02:15:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      اطلاعیه اربعین    

    هوای حرم ،هوای حسین

    حال من حال جوانی است که یک ماه تمام در پی کسب جواز حرمت پیر شده

    آرامش جاماندگان قافله اربعین در پذیرایی از زائران پیاده اربعین

    زمان: 8 آبان مصادف با اربعین حسینی

    مکان : جاده جوپار بعد از کارخانه روغن

    موکب  محبان حضرت رقیه (س) کرمان

    خاک پای عاشقان اباعبدالله را توتیای چشمان خود میسازیم.

     

    موضوعات: فعالیت های هیئت, آشنایی با دختر آفتاب حضرت رقیه(س)  لینک ثابت  [ 02:14:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      شعرزیبا    

    از لـات هـای کـوچـه ، بَـرَم حـرف می زنـنـد

    عـمـه ،،، ز پـاره ی جـگـرم حـرف می زنـنـد

    سنگی بـه دست بـچه و پیر و جوانشان

    گـویـا کـه از سـر پـدرم حـرف می زنـنـد

    وقتی که زجر چکمه ی خود می کند تمیز

    مـَردم ز درد ایـن کـمـرم ، حـرف می زنـنـد

    هـم می زنـنـد بـر تـن مـن، کـعـب نـیـزه هـم

    از زخـم هـای بـال و پـرم حــرف می زنـنـد

    قَـدّم بـه ارتـفـاع لـگـدهـا نـمی رســـیـد ….

    از ضـربه ای که زد بـه سرم حـرف می زنـنـد

    از دامـنـی کـه ظـهـر عـطـش گـُر گـرفـت و از

    بـی حـرمـتـی بـه اهـل حـرم حـرف می زنـنـد

    نُـقـل مـجـالـس اسـت هـمـیـن واژه ی “کنیز”

    ایـن جـا ز واژه ی “بـخـَرَم” حـرف می زنـنـد !!!

    ازت بپرسم راستی یه چیزی

    بـگو بابایی ، چـیـه کـنیـزی ؟!

     

    موضوعات: آشنایی با دختر آفتاب حضرت رقیه(س)  لینک ثابت  [ 02:13:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      شعر زیبا    

    از راه می‌رسند پدرها، غروب‌ها
    دنیای خانه، روشن و زیبا، غروب‌ها

    از راه می‌رسند پدرها و خانه ‌ها
    آغوش می‌شوند سراپا غروب‌ها

    از راه می رسند و به آغوش می‌کشند
    با اشتیاق کودک خود غروب‌ها

    از راه می‌رسند و هیاهوی بچه‌هاست
    زیباترین ترانه‌ی دنیا غروب‌ها

    در چشم‌های منتظران گرگ و میش عصر
    محو است در شکوه تماشا غروب‌ها

    در چشم‌های دخترکان شوق دیگری ‌ست
    شوق دوباره دیدن بابا غروب‌ها

    بعد از هزار سال همان شوق شعله ور
    در چشم‌های منتظر ما غروب‌ها

    بعد از هزار سال من و کودکان شام
    تنها نشسته‌ایم همین‌جا غروب‌ها

    اینجا پدر! خرابه‌ شام است، کوفه نیست
    اینجا بیا به دیدن ما با غروب‌ها

    بابا بیا که بر دلمان زخمها زده‌ ست
    دیروز تازیانه و حالا غروب‌ها

    بابا بیا که بغض مرا، وا نکرده است
    نه زخم تازیانه، نه حتی غروب‌ها

    دست تو را بهانه گرفته ‌ست بغض من
    بابا ز راه می‌رسد آیا غروب‌ها؟

    دست تو را بهانه گرفته که بشکفد
    بغضم میان دست تو تنها غروب‌ها

    بابا بیا کنار من و این پیاله آب
    که تشنه ‌ایم هر دو تو را تا غروب‌ها

    از جاده‌ ها بیایی و رفع عطش کنی
    از جاده‌ها بیایی … اما غروب‌ها

    بسیار رفته‌اند و نیامد پدر هنوز
    بسیار رفته‌اند خدایا غروب‌ها

    کم‌کم پیاله موج زد و چشم روشنش
    چون لحظه ‌های غربت دریا غروب‌ها

    خاموش شد و بر سر سنگی نهاد سر
    دختر به یاد زانوی بابا غروب‌ها

    بعد از هزار سال هنوز اشک می‌چکد
    از مشک پاره‌پاره‌ سقا غروب‌ها

     






    موضوعات: آشنایی با دختر آفتاب حضرت رقیه(س)  لینک ثابت  [ 02:12:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »
    « 1 2 3 ...4 ...5 6 7 8 9
     
    •  خانه  
    •  موضوعات  
    •  آرشیوها  
    •  آخرین نظرات