هیس!
کمی آرامتر از کربلایتان صحبت کنید، اینجا جامانده ای دلش شکسته، همدمش شده اشک و عکس حرم…
اربابم، دریابم …
من ماندم و حسرت دیدار تو ای یار!!
یک ماه تمام ضجه زدم در پی ات ای یار!!
اگرچه شعر برایت به سینه ام دارم برای تا تورسیدن چقدر کم دارم تو از وجود پُری… بی نهایتی… محضی منی که آمده ام رنگی از عدم دارم من از حوالی آن کوچه های بارانی است که در هوای شما باد در سرم دارم گدا شدم به در خانه تو آمده ام چقدر خوب که ارباب با کرم دارم نفس به سینه ام افتاده باز دلتنگم چقدر حسرت یک لحظه بازدم دارم «رواق منظر چشم من آشیانه توست» عجیب نیست که ایمان به پا قدم دارم دو دسته اشک گرفته است هیاتی در من میان شور غزلخوانی ام دو دم دارم امیر قافله عشق گفته است که من درون سینه عشاق هم حرم دارم
باز این چه شورش است که در اربعین توست باز این چه ماتم است که دلها غمین توست زوار اربعین تو ایمانشان سر است ایمان علامتی است که در اربعین توست موکب به موکب از تو فقط حرف می زنند این شور و عشق و زلزله ی آتشین توست در قتل تو حرارتی از جنس آتش است شوق زیارت تو الفبای دین توست سمعا و طاعتا به لب هر چه زائر است اهلا و مرحبا به زبان آفرین توست جمعیتی به یاری ات از جان گذشته اند این پاسخی به ناله ی هل من معین توست بنگر رباب ها، علی اصغر به روی دست بنگر هنوز حرمله ها در کمین توست با زائران خویش بگو عاقبت به خیر زیرا بهشت قطعه ای از سرزمین توست قافیه را به مادرتان هدیه می دهم این کشته ی فتاده به هامون حسین توست سجده به سنگ می کنم و گریه می کنم چون یادگار زخم عمیق جبین توست